دستوری فرمودن (مُ دَ) اجازت فرمودن. رخصت دادن: گفت مرا دستوری فرماید تا در پیش او روم و از این حال معلوم کنم. (تاریخ بیهق) ادامه... اجازت فرمودن. رخصت دادن: گفت مرا دستوری فرماید تا در پیش او روم و از این حال معلوم کنم. (تاریخ بیهق) لغت نامه دهخدا